English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (703 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
to win laurels U جایزه گرفتن
awards U جایزه دادن جایزه
reward and rewarded U جایزه.جایزه داده شده
awarded U جایزه دادن جایزه
awarding U جایزه دادن جایزه
award U جایزه دادن جایزه
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
guerdon U جایزه
rewardable U جایزه
prizing U جایزه
rewarded U جایزه
bounty U جایزه
award U جایزه
awarded U جایزه
awarding U جایزه
awards U جایزه
prize man U جایزه بر
reward U جایزه
rewards U جایزه
prizes U جایزه
prising U جایزه
priase U جایزه
bonus U جایزه
premium U جایزه
premiums U جایزه
meed U جایزه
prise U جایزه
prised U جایزه
prises U جایزه
bonuses U جایزه
trophy U جایزه
prize U جایزه
prized U جایزه
trophies U جایزه
money U جایزه نقدی
considerations U جایزه قیمت
premium for excellence U جایزه فضیلت
consideration U جایزه قیمت
head money U جایزه اوردن سر
laureate U جایزه دار
oscar U جایزه اسکار
export bounty U جایزه صدور
nobel prize U جایزه نوبل
prizes U انعام جایزه
prize U انعام جایزه
testimonialize U جایزه دادن
purse U جایزه نقدی
prizing U انعام جایزه
pursing U جایزه نقدی
pursed U جایزه نقدی
prized U انعام جایزه
purses U جایزه نقدی
testimonials U پاداش جایزه
testimonial U پاداش جایزه
prizewinner U برنده جایزه
prizer U برنده جایزه
Nobel Prize U جایزه نوبل
booby prizes U جایزه تسلی بخش
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
cup U گلدان جایزه مسابقات
rewarder U جایزه یا پاداش دهنده
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
outland trophy U جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
cups U گلدان جایزه مسابقات
coronate U جایزه یا انعام دادن
booby prize U جایزه تسلی بخش
brilliancy prize U جایزه درخشندگی شطرنج
Ig Nobel Prize U جایزه ایگ نوبل
cupped U گلدان جایزه مسابقات
pewter U جام پیروزی جایزه
prize poem U شعری که جایزه برده است
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
edward j. neil award U جایزه بوکسور ممتاز سال
eclipse award U جایزه سوارکار ممتاز سال
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
dispatch money U جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
prizefight U مسابقه مشت زنی جایزه دار
grey cup U مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ashes U جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
one and one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
pawn broker U کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
in aid of U برای دستگیری
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
spasmodically U بگیر و ول کن
spasmodic U بگیر و ول کن
annuitant U مستمری بگیر
annuitant U حقوق بگیر
stipendiaries U حقوق بگیر
stipendiary U حقوق بگیر
pensioner U مستمری بگیر
Take hold from that end (side). U از آن سرش بگیر
take it easy <idiom> U ساده بگیر
pensioners U مستمری بگیر
venal U پول بگیر
salaried U حقوق بگیر
enlists U برای سربازی گرفتن
enlist U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
subsistent U مدد معاش بگیر
snapat the chance U فرصت را در اغوش بگیر
spasticity U حالت بگیر وول کن
Take thd bull by the horns. <proverb> U گاو را از شاخهایش بگیر .
pensionary U حقوق بگیر مزدور
salaried U کارمند حقوق بگیر
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
reimbursable personnel U پرسنل حقوق بگیر نظامی
pensioner U وفیفه خوار مستمری بگیر
pensioners U وفیفه خوار مستمری بگیر
large hande a U دارای دست بگیر گیرنده
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
apprehensions U دستگیری
apprehension U دستگیری
capture U دستگیری
capturing U دستگیری
charities U دستگیری
seizure U دستگیری
charity U دستگیری
seizures U دستگیری
arrest U دستگیری
distraint U دستگیری
captures U دستگیری
arrested U دستگیری
arrests U دستگیری
Take this handkerchief and wipe your eyes. U این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
apprehensions U هراس دستگیری
apprehension U هراس دستگیری
money box U صندوق دستگیری
welfarism U دستگیری از بینوایان
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
captures U دستگیر کردن دستگیری
capturing U دستگیر کردن دستگیری
capture U دستگیر کردن دستگیری
he is on his legs U کارش دایراست
Bite your tongue ! U لبت را گاز بگیر ( دیگر از این حرفها نزن )
learn to walk before yaou run. <proverb> U قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com